معرفی بافتشناسي (Histology)
این علم به شناخت بافتهای مختلف بدن پرداخته و زمینه را برای فهم و درک سایر علوم زیستی و نیز تشخیص طبی بیماریها فراهم میسازد.
فراگیری این علم پایه و اساس یادگیری سایر علوم زیستی است، بهعنوان مثال اگر قرار باشد، اطلاعات و يافتههاي اساسی و كاملي از فيزيولوژي بدن به دست آوريم، لازم است ابتدا بافتشناسی بدانیم.
ساختار بافتهاي و اندامهاي بدن انسان، اساساً شبيه ساير مهرهداران عالي است و هدف اصلي بافتشناسي به مطالعه عمیقتر عملكرد بدن در سطح بافتها متمركز شده و اين امر به وضوح در مورد عملكرد فيزيولوژيك آنها از نظر ارتباط سلولي بحث ميكند.
با پيشرفت تحقيقات بافتشناسي، زيستشناسان دريافتند كه بافتشناسي نه تنها براي مطالعه حالت طبيعي موجود زنده، بلكه براي مطالعه آسيب شناسي نيز مفيد است.تئوري ويرشو در مورد آسيبشناسي سلولي، نيز اهميت زيادي در پيدايش تئوري سلولي و پيشرفت علم هيستوپاتولوژي (Histopathology) داشت.
ارتباط تنگاتنگ بین آسیبشناسی (Pathology) و بافتشناسي(Histology) موجب بهوجود آمدن رشتهی کاربردی ومهمی بهنام هيستوپاتولوژي (Histopathology) يا آسيبشناسي بافتي شد که هدف اصلي آن شناخت و تشخيص بيماريها از طريق تغييرات مرضي ايجاد شده در بافتها است. دادههای هيستوپاتولوژي که ترکیبی از دو رشته فوق است، اهميت فراواني در تشخيص (Diagnosis)، سببشناسي (Etiology) و پيشگيري (Prevention) از بيماريها دارد.
از طرفی تحقيقات بافتشناسي در اغلب موارد به طور مستقيم و يا غيرمستقيم سهم قابل ملاحظهاي در كسب نتايج پژوهشی صحیح و کاربردی در علوم زیستی دارند. شاخههای مختلف بافتشناسی عبارت از هيستوپاتولوژي، هيستوفیزیولوژی، هیستوشیمی، هیستوتکنیک، هیستوتوکسیکولوژی، ایمونوهیستوشیمی، استریولوژی و غیره میباشند.